شعر مناجات با خدا
لبریز اشتباهم
لبریز اشتباهم با اشک و سوز و آه
آمد به التماس تو این عبد روسیاه
محتاج یک نگاه رئوفانه ی توام
دارد تمام زندگی ام میشود تباه
یارب نشد که بندگی ات را کنم، ببخش
رحمی نما به بی کسیِ عبد بی پناه
بی آبرو ز غفلت بی انتها شدم
مشغول خویش کرده مرا کثرت گناه
صد بار اگر که توبه شکستم،مرا ببخش
چشمِ امید بسته گدایت به یک نگاه
هستم گدای خانه ی ارباب بی کفن
آخر شود نوکر این خانه سر به راه
حالم خراب میشود از هجر کربلا
قسمت نما روضه، شبی، کُنجِ خیمه گاه
آید صدای مادرِ پهلو شکسته ای
بالای جسم پاک شهیدی ز قتلگاه
معین بازوند