شعر شهادت حضرت زهرا (س)

لحظه ی شانه کشیدن

بانوی خانه پر پر زدنش می افتد

اشک از چشم ز طرز سخنش می افتد

از همان کوچه برای پسری عادت شد

قبل افتادن مادر حسنش می افتد

به خدا بر اثر سرفه و کار خانه است

لکه خونی که روی پیروهنش می افتد

جگر حضرت حیدر به خدا می سوزد

با نگاهی که به روی کفنش می افتد

با شتابی دو برابر به رویش در افتاد

پس عجب نیست که زهرا بدنش می افتد

لحظه ی شانه کشیدن به سر زینب خود

یاد آن روز و در و سوختنش می افتد

فکر پرواز به سر دارد و اما صد حیف

بانوی خانه پر پر زدنش می افتد

 مسعود اصلانی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

  1. با عرض سلام و احترام خدمت شما دوست عزیز و گرامی.

    وبلاگ زیبا و پرمحتوایی داری…همیشه پایدار و خوشبخت باشی

    خوشحال میشم قدم رنجه نموده و از وب سایت بنده نیز دیدن نمایید و از خدمات آنلاین ومطمین آن در تهیه نیاز کارت شارژ خود و عزیزانتان استفاده
    نمایید.
    از خداوند متعال بهترین ها رو واسطون آرزومندم.
    در صورت صلاح دید ( خواهشا ) منت گذاشته ولینک آدرس ما رو در وبلاگ زیبایتان قرار دهید.
    اجرتان نزد خدا ….
    همچو خورشید باشیم مهربان و سخاوتمند…
    با کمال احترام.

    http://www.mtncharge.com
    http://www.mtncharge.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا