شعر وروديه محرم

لطف عشق

به لطف عشق ، غمِ آه پروری داری
به سمت سینه ی عُشاق معبری داری

همیشه نام تو اشک مرا درآورده
حسین! خاصیتِ گریه‌آوری داری

کتابِ داغِ تو را جبرئیل شرح دهد
میان عرش خداوند ، منبری داری

یکی ز اهلِ بُکاءِ قدیمی‌ات نوح است
تو نسل گریه‌کُن از هر پیمبری داری

قسم به قُبّه ی تو روضه‌خانه‌ات ، حرم است
تو در حسینیه رو به خودت ، دری داری

کلیددار حریمت ، رقیّه خاتون است
در آستان خودت شاه‌دختری داری

قیام سینه‌زنانت قیامتِ عُظمیٰ‌ست
چه های و هوی شریفی ، چه محشری داری!

تمام هَمّ و غمم کار و بار هیئت توست
خودت هوای مرا وقت نوکری..،داری

مس وجود مرا چای روضه ات زر کرد
عجب شرابِ خوشِ کیمیا‌گری داری

بهشتِ بین دو انگشتِ تو به عابس گفت:
جنون بخواه که فردای بهتری داری

فقط تویی که وهب را حبیبِ خود کردی
فقط تویی که چنین فنِّ دلبری داری

شبیه جُون مرا هم دعا کنی ای کاش
و حظ کنی که غُلامِ معطری داری
▪️
تو مانده ای تک و تنها میان یک لشکر…
نه همدمی نه پناهی نه یاوری داری

نفس‌نفس زدنت شمر را جَری‌تر کرد
بلند کرد صدا را : چه حنجری داری!

غروب بود..،سرت روی نیزه بالا رفت
غروب بود..،سنان در خیام زن ها رفت

بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا