ماجرایی ست ماجرای سرت
ماجرایست ماجرای سرت
به لبم بود روضه های سرت
همه جا پشت نیزه ی سرتو
دخترت رفت پابه پای سرت
حسرت دخترت فقط این است
سر من بود کاش جای سرت
نیزه دارتو باهمه لج کرد
دردسر شد پدربرای سرت
لبنی, سنگ, بی هوا سیلی
هرچه آمد سرم فدای سرت
چقدرمشکل است تشخیصت
نامرتب شده نمای سرت
چه به این روز دختر آوردی
ازسر نیزه سردر آوردی
جای سالم نمانده در تن من
آه زجر آوراست ماندن من
پاره شد تا لباس من خندید
چقدربی حیاست دشمن من
چقدروحشیانه می انداخت
غل وزنجیر رابه گردن من
بازوی من شکست وبی حس شد
مثل عمه شده شکستن من
غیرت عمه رابه جوش آورد
به روی خاک ها نشستن من
پدرم با سر آمده یعنی
شده نزدیک وقت رفتن من
شانه ام تیر می کشد بابا
بارزنجیر می کشد بابا
ازروی ناقه دخترت افتاد
مثلافتادن پرت افتاد
سرت از روی نیزه های بلند
تاکه افتاد خواهرت افتاد
سراصغر کنار ناقه من
ازروی نیزه با سرت افتاد
اویک تازیانه وحشی
به سر و روی دخترت افتاد
بی هوا تاکه زجر من را زد
دخترت یاد مادرت افتاد
گفتم ای شمر بشکند دستت
چشم من تا به حنجرت افتاد
شب آخر رسیده می دانم
عمرمن سر رسیده می دانم
مسعود اصلانی
دوست دارم لحظه را با دیدنت معنا کنم
خـانه را آکــنده از بــوی گــل طــه کنم
دوست دارم جان خود را نذر چشمانت دهم
بعد از آن با دیدنت من ترک این دنیا کنم
سلام…
"بعد یک سال و چهل روز…"
بروزم و منتظر قدومتون…
التماس دعا
یاعلی
سلام عزیز.باسبک های سینه زنی جدید در خدمتیم خوشحال میشم قدم رنجه فرمایید.منتظرنظرات سازنده شما هستم.یاعلی
یک کربـــــــــــلا ببر….نبری گریـــــــه میکنم..
باسلام
ممنون میشم یه سربه من بزنید
ونظرتون روراجع به شعرام بگید
نظرتون مهم بوده که تااینجااومدم
منتظرم
یاعلی
خدارو شکر که اذن عزا به من دادی
خدا رو شکر دلی باصفا به من دادی
نرفته ام اما در کرامتت شک نیست
میان روضه خود کربلا به من دادی
برات کرببلایم به دستت امضا شد
گره ز بخت بدم با دو دست تو وا شد
سلام علیکم به خواست خدا و مدد آقام امام رضا(ع) عازم کربلام
حلالم کنید یاعلی
فرا رسیدن سال روز میلاد باشکوه حضرت عیسی بن مریم علیه السلام، پیامبر صلح و رحمت و دوستی، مبشر بشر و پیام آور وحدانیت خداوند رحمان، گرامی باد.