شعر شهادت حضرت زهرا (س)
مادرانه
شَه بانوی حجاز فدای جلالتت
درحیرت اند اهل سَما ازنِجابتت
حِین صَباح از همه جا میرسد به گوش
بانو سلام خِیل بشر سوی ساحتت
خورشید جای پایِ شما پای می نهد
ای جان فدای پرتو انوار طلعتت
درصف نشسته فوج ملک سالیان سال
مبهوت مانده اند از اوصاف هیبتت
پلکی بزن قیام کند آسمان که تا
ثابت شود کمی زِ زیادای همتت
صوت ثنای توست میان فضای دَهر
از فرش تا فلک همه مشغول خدمتت
بانو!حمیده،طَیِّبه،حَورای عالمی
آری حیات میچکد از کوی رحمتت
معنای ناب مغفرت مادرانه ای
دور از تباهی اند اهالی امّتت
روزیِ خلق بسته به طرز نگاهتان
“لَولاک”جزو جیره بگیران دولتت
امکان نداشت عالم اگر مقدمت نبود
مبنای آفرینشِ هستی ست خِلقتت
طبعم به شوق مادری ات شاعرانه است
باید که سجده کرد دمادم به حُرمتت
سید واصفی