عالیه ی عرش معلاستی
آینه ی عصمت زهراستی
فاطمه ی دوم مولاستی
خادمه ی زینب کبراستی
جمله ملائک به رهت خاکبوس
فاطمه ی بنت اسد را عروس !
خادمه ات آسیه و هاجر است
حرمتت از کعبه فراوان تر است
تاج سرت فاطمه ی اطهر است
ای صدف ! عباس تو را گوهر است
حیدر کرارِ مؤنث تویی
بی کسم ای امِ بنین کس تویی
آه ! که با این همه آه آمدم
خسته تر از خسته ی راه آمدم
مثل غلامان سیاه آمدم
سوی تو یا بنت حزام آمدم
گشته اغیثینیِ من زمزمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
شیرزن با جگر ام البنین !
مادر قرص قمر ام البنین !
بیشتر از پیش تر ام البنین _
گریه کن ! ای بی پسر ام البنین !
بی پسری دردسری سخت بود
دردسر بی پسری سخت بود
روضه ی زن های حرم ، تا گرفت
ویلی علی شبلی تو پا گرفت
سوخت سکینه دل لیلا گرفت
کار رباب است که بالا گرفت
روضه سه بندست که از هم سواست
مشکْ جدا ، دستْ جدا ، سرْ جداست
مشک که افتاد عمو زار شد
سقف فلک برسرش آوار شد
حرمله خندید و طلبکار شد
عمهیمان راهی بازار شد
مشک علمدار حرم پاره شد
مریم آل علی آواره شد
نیشتر غم به جگر گیر بود
نیزه به پهلو و کمر گیر بود
کارِ عمود است ، که سر گیر بود
زیر لگد جسم قمر گیر بود
تیر نزن ، بند به بندش نکن
حرمله با نیزه بلندش نکن
گر چه به نی رفت ولی دیدنی ست
شدت شق القمر آزردنی ست
از سرِ این نیزه سر افتادنی ست
گریه کنان پای همین نی ؛ زنیست
گفت به فریاد حزین : یا أخا !
مجلس نامحرم و زینب کجا ؟!
علیرضا وفایی خیال