شعر شهادت حضرت زينب (س)
ما رایت الا جمیلا
هفتاد و دو شهید به صحراى زینب است
پایین نامه همه امضاى زینب است
می میرم و دم تو مرا زنده می کند
قارى من صدات مسیحاى زینب است
از سربلندى تو سرافراز می شوم
بالاى نیزه ها سرت آقاى زینب است
جاى مرا گرفته اى و پس نمی دهى
جاى تو نیست بر سر نى، جاى زینب است
امروز که مشاهده کردى مرا زدند
عین همین مشاهده، فرداى زینب است
در طول زندگانى پنجاه ساله ام
این اولین نماز فراداى زینب است
این جلوه هاى مختلف روى نیزه ات
از “مارایت الا جمیلا”ى زینب است
طورى قدم زدم که همه باخبر شدند
کاخ یزید زیر قدمهاى زینب است
دارند سمت من صدقه پرت می کنند
خرماى نخلها جلوى پاى زینب است
هرچه زدند سنگ، سرش آخ هم نگفت
آخر حسین گرم تماشاى زینب است…
علی اکبر لطیفیان