ما همه گدای توایم
کریم اگر که تویی ما همه گدای توایم
دوا اگر که تویی جمله ، مبتلای توایم
تو در میان دل ما قدم زدی حتما
که در پی دل و دنبال رد پای توایم
به روی سینه ی ماها نوشته اند حسنی
همه برای حسین اند و ما برای توایم
دو ماه سینه زنِ شاه کربلا بودیم
دو روز در همه ی سال در عزای توایم
خودت به زندگی ما حسین بخشیدی
همیشه و همه جا شامل عطای توایم
دمی به سعی و صفای حسین مشغولیم
دمی نشسته و آرام در منای توایم
چقدر رنج کشیدی و باز دم نزدی
چه غصه ها که تو دیدی و باز دم نزدی
به جرم خوبی بی حد از آن جماعت پست…
چقدر حرف شنیدی و باز دم نزدی
به خنده های پر از درد ، درد امت را
به جان خسته خریدی و باز دم نزدی
جهان چشید از آقایی ات ولی آقا…
تو طعمِ درد چشیدی و باز دم نزدی
به مردمان مدینه سلام میکردی
جواب هم نشنیدی و باز دم نزدی
چقدر در وسط کوچه های دلتنگی
به زخم کهنه رسیدی و باز دم نزدی
نه اینکه زهر درآورده جان ز پیکر تو
تو را زمین زده درد و عذاب مادر تو
درست در وسط کوچه بود جان دادی
که خورد دست کسی بر نقاب کوثر تو
گرفت جان تو را لحظه ای که یک مادر
به گریه چادر خود را کشید بر سر تو
سه روز بعد پیمبر ، خبیث امت با
لگد شکست درِ خانه را برابر تو
خبر رسید به گوش تمام خلق الله
صحابه ریخته بر خانه ی پیمبر تو
خدا به کس ندهد اینچنین صحابی را
غریب بوده در این شهر جد اطهر تو
هنوز ناله ی زهرا به گوش میآید
صدای زینب کبری به گوش میآید
هنوز هم که هنوز است از دل خانه
صدای غربت مولا به گوش میآید
ز آستانه ی در ، ناله های محسن با
صدای گریه ی بابا به گوش میآید
صدای ضرب لگد های دومی دارد
در آن شلوغی و دعوا به گوش میآید
هزار و سیصد و اندی گذشته اما باز
صدای هیزم از آنجا به گوش میآید
مغیره داد کشید و دل حسن لرزید
صدای نعره زدن ها به گوش میآید
پوریا باقری