مجتبازاده ی کربلا منم
مجتبازاده ی کربلا منم
مثه قاسم افتخار نجمه ام
داداشم که رفت و دیگه برنگشت
تک و تنها ذوالفقار نجمه ام
مطمئن باش تا نفس داشته باشم
سپر درد و بلات میشم عمو
کافیه به قلب لشگر بزنم
حسن کرببلات میشم عمو
یادته هم بازی من می شدی
یادته لقمه میذاشتی دهنم
عطر و بوی بابامو داری عمو
با تو احساس یتیمی نکنم
حالا وقتشه که جبران بکنم
به همه نشون بدم دلاورم
با رجز خوندن توی معرکه
آبروی هرچی شمره ببرم
خودمو به آب و آتیش میزنم
سرمم اگه بره غم ندارم
اگه بود بابام همین کارو می کرد
منم از بابام چیزی کم ندارم
مگه میشه من تماشاچی باشم؟؟
بیینم رو بدنت پا بذارن
من خودم تنهایی لشگرت میشم
بذار این هاتو رو تنها بذارن
اونقده صدات زدم یه چکمه پوش
اومده تا دهنم رو بشکنه
نسل اونکه دست زهرا رو شکست
اومده دست منم رو بشکنه
تا دوباره با تیر و کمون بیاد
همگی حرمله رو صدا کنن
کجا بهتر از روی سینه ی تو
که بخوان سر از تنم جدا کنن
حرمله هم اگه ذبحم نمی کرد
حال و روزت بخدا منو می کشت
اگه من خیمه نشین هم میشدم
سر تو رو نیزه ها منو می کشت
نباید امامُ تنها بذاریم
اومدم غیرتمو نشون دادم
اومدم تو روضه های قتلگاه
گریه کردم واسه ی تو جون دادم
علیرضا خاکساری