شعر شهادت حضرت زهرا (س)

مصیبت

بهـر فـدانمـودن جـان سـر بیـاورید

تـا کـه رویـم مدیـنـه همـه پـر بیاورید

هیـزم بیـاورنـد بـه در خـانـه ی علی

مـژگـانـی ازمـصیـبـت او  تـر بیاورید

مولایمان که مامور صبر از  سوی خداست

بهـرحمـایـتـش هـمـه خنجـر بیاورید

در چوبی است و ترس علی از همین دراست

مسـمـار زدرب خـانـه ی او در بیاورید

آن غنچـه ی محمدی اش وا نشـد دگـر

بـا یـاد محسنـش  گـل  پـرپـر بیاورید

دیر آمدید و فاطمه اش  پشت در  بـرفت

وقت  لگـد شـده  دل مضـطـر  بیاورید

بهـر نـظـاره ی عمل مـردمـان شهـر

دسـت خـدا طنـاب و پـیـمبـر بیاورید

زهرا به کوچه رفته  دلم شـور می زنـد

دارنـد همـه غلاف  یـد  حیـدر بیاورید

با خـون سینه می رود او سـوی مرتضی

گـر میشناسیـد  اینگـونه یـاور , بیاورید

ای  محرمـا یاو  کمک  فضه اش کنیـد

زهـرا بـه خـانـه آمـده بستـر بیاورید

صـد پاره پاره شد جگر محسن ای خدا

او را  همیشه روضـه ی مادر , بیاورید

سیدمحسن حبیب الله پور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا