من آمدم
یک ذرّه التفات به چشم ترم کنید
من آمدم که توبه کنم، باورم کنید!
حتی به زور راه ببندید روی من..
پاسوزِ سالیانه ی پشت درم کنید
بیزارم از خودم! خودِ لجبازِ سرکشم!
من را عوض کنید، کس دیگرم کنید
نزدیک خاک قبر شده صورتم دگر..
تا وقت هست خاک حرم بر سرم کنید
گر حکم کرده اید بسوزم! پس از عذاب..
آبِ فرات قاطی خاکسترم کنید
زهرا به فکر گریه کنان حسین هست
خانم اگر گذاشت مرا کیفرم کنید!
من راضیم که سنگ سیاه علی شوم
در شوره زارهای نجف گوهرم کنید
جاروکشِ حیاط علی میشوم فقط
در آستان شاه نجف قنبرم کنید
امشب سفر به کرببلا مزه میدهد
مارا مسافران هوای حرم کنید
آقای من کفن نشده! پس زمان مرگ..
یک بوریا قواره ی این پیکرم کنید
ارباب زیر خنجر قاتل به ناله گفت
ذبحم کنید و رحم بر این خواهرم کنید
گودال بهتر است!بمانید دور من!
سرنیزه را دوباره در این حنجرم کنید
شلاق اگر که هست بکوبید بر تنم
با تازیانه جسم مرا پُر ورم کنید
این آخرین پیام به آل امیه است
غارت بس است در حرم من رقیه است!
سید پوریا هاشمی