من ناز را در چشم شهلایت کشیدم
یک عالمی را مست و شیدایت کشیدم
عیسی بن مریم را کنار جانمازت
مات نفس های مسیحایت کشیدم
ای یوسف دنیا دل یعقوبمان را
مجنون آن گیسوی لیلایت کشیدم
جبریل حتی در هوایت بی مجال است
بالاتر از هفت آسمان هایت کشیدم
تصویر سبز و کامل پیغمبری را
وقتی که میکردم تماشایت کشیدم
آلالههای سرخ آن هم سرخ یکدست
از گیسوانت تا کف بایت کشیدم
باید ضریح پهلویت بشکسته باشد
وقتی تو را مانند زهرایت کشیدم
از چه تمام نیزهها بر تو حریصند
از این که من خوش قدّ و بالایت کشیدم؟!
وقتی تو را شمشیرها دنبال کردند
بغضم شکست و ارباّ اربایت کشیدم
شاعر؟؟؟