شعر ولادت امام رضا (ع)

مهربان

مهربان قهر نکن وضع گدا در خطر است
سگ ولگرد شما دور حرم در به در است

زهره ترکیده منم ، اخم نکن جان جواد
خودم و دار و ندارم همه قربان جواد
بسته ای در که ز تنبیه تو آدم بشوم
یا به بد بودنم ای شاه مُصمم بشوم

من که بد بودم و بد هستم و بد میمانم
تا تو خوبی همه را غیر تو بد میدانم

سر و پا جرمم پا تا به قدم تقصیرم
من بساط گنهم را ز خودت می گیرم

من به توفیق گناهم ، ز تو حس میخواهم
آن خمارم که ز تو شرب نجس میخواهم

به من از چشم خودت ، حکم ابد دادی تو
بخدا وقت گناهم ، تو مدد دادی… تو

من بدم ، رو سیهم ، بی ادبم ، گمراهم
بی پناهم که پناه از تو فقط میخواهم

سفره اشک بیانداز بمیریم همه
گریه کن های تن بین حصیریم همه

خواهرش دید که بر نیزه سرش را بردند
تکه تکه همه ی بال و پرش را بردند

زینت دوش نبی زینت دشت است چرا ؟
سر بابای رقیه ، ته طشت است چرا ؟

برو منبر کمی از روضه ی گودال بگو
از غروب و حرم و خیمه و خلخال بگو

عمه هایت سر یک روز همه پیر شدند
تا ابالفضل زمین خورد همه شیر شدند

به عمودی وسط علقمه بندش کردند
با سر نیزه ای از خاک بلندش کردند

پلک چشمان تو زخم است ولی روضه بخوان
از عبای پدر و جسم علی روضه بخوان

از علی اصغر شش ماهه و گهواره بگو
از دل مادر افسرده و آواره بگو

بر سر مرکب کوتاه اسیران رفتند
به هر آنجا که نشایست … بقرآن رفتند!

بگو از شام بلا گرچه ز فهمم دور است
شاهد لطمه ی تو مسجد نیشابور است

 علیرضا وفایی خیال

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا