ای آفتـاب حُسن به زیبائیت سلام
وی آسمــان فضل به دانائیت سلام
در صبر شاخصی به شکیبائیـت سلام
تنها تو کاظمی که به تنهائیت سلام
هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست
از آب عفــو آتش خشمت فرو نشست
ای صرف گشته عمر گران تو در نماز
دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز
مطلوب ایزد است بیان تو در نمــاز
واجب بُود درود به جان تو در نماز
ای جلوه های لطف خدا دودمان تـو
این دوستی است دوستی خاندان تو
تو عبد صالح و به کفت قدرت خــداست
هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست
هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست
کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست
قدرت از آن توست کــه بر ابر پیــل وار
فرمان دهی و شیعـۀ خود را کنی سوار
ای نبض روزگار بـه کفِ با کفایتــت
شیرازۀ کتــاب شفاعــت ولایتت
شمس و قمر دو جلـوه ز نور هدایتت
گر، می نبود جوشش بحر عنایتت
تبلیغ سوء رشتۀ احکام می گسست
طوفان کفر کشتی اسلام می شکست
بـاران ابــر دست تو پایــان پذیر نیست
دریــای قلب پاک تو طوفـان پذیر نیست
مهر تو گوهری است که نقصان پذیر نیست
خصم تو کافری است که ایمان پذیر نیست
آن سان که نور عشق خدا در وجود توست
از صبح تا به ظهر، زمان سجـــود توست
ای کشتی نجات به دریای حادثـات
دارند شیعیان به شما چشم التفات
لب تشنه ایم تشنۀ یک جرعۀ فرات
بر ما ببخش از کرم خویشتن برات
در آستــان قدس رضا نور عین تو
دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو
چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست
چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست
سر تا به پای دردم و درمانـم آرزوست
پا تا به سر نیــازم و احسانـم آرزوست
بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضــا
سوگند می دهم به جگر گوشه ات رضا
سید رضا موید