نبود قدر مقامت
نبود قدر مقامت ولی مقدر شد
کنیز راده ی زهرا غلام حیدر شد
تو سروری و فقط سرو با تو همسر شد
کنار فاطمه عمر تو نُه برابر شد
ابوترابیو با تو نبی برادر شد
پری زدم که پرستو شوم که پر باز است
وبال بال ندارم که وقت پرواز است
پری که ناز پریدن کشیده پرناز است
هوای ابری چشمم خیال پرداز است
درآرزوی نجف دل شکست و پرپر شد
همیشه گرد تو پروانه وار می گردم
به گرد پای تو مثل غبار می گردم
ستاره هستم و دنباله دار می گردم
فدای نام تو دنبال “دار” می گردم
سری کهپای تو افتاد عاقبت سر شد
رکوع رفتی و انگشتری تو تا رفت
همین که نان تو در سفره ی گداها رفت
خبر ز فرش رسید و به عرش بالا رفت
که قطره آمد و از درگه تو دریا رفت
عطایحضرت خورشید ذره پرور شد
شبی که قافله ی زلف تو به راه افتاد
هزار حلقه به گوش من سیاه افتاد
به جای عکس تو در چشم برکه ماه افتاد
دلی که سر به هوا شد درون چاه افتاد
اسیردام تو را روزگار بهتر شد
تمام رشته ی عمر تو بی عدد, تسبیح
که بود روی لبت فاطمه مدد , تسبیح
یقین که کشتن عمر بن عبدود, تسبیح
میان معرکه ها خورده ای نود تسبیح
و ذکرسائل در صف نشسته صفدر شد
محمد امین سبکبار