شعر شهادت حضرت قاسم (ع)
نفس بکش
تو هم شبیه عمویت صدا بزن پدرت را
نفس بکش؛ برسان تا مدینه نامهبرت را
به سورهی مَدَنی دستِ بیوضوی کسی خورد
همان که آیه به آیه گرفت، موی سرت را
نوشت، با قلمِ نیزه روی مصحفِ جسمت
کسی که داد، به من روضههای معتبرت را
شبیه شیشهی عطری؛ که سنگ خورده شکسته
خدا کند نبَرد باد، تا حرم خبرت را
چرا کشیده شدی آیهی مقطعهی من ؟!
اگر چه قاتلِ تو بُرده است بیشترت را
نهالِ باغِ امیدم ؛! تبر تو را به زمین زد
و بعد، اسب، لگدمال کرد، برگ و برت را
تو مثلِ حمزهای و قاتل از عشیرهی هند است
نشسته روی تو خورده عصارهی جگرت را
کبوترم !؛ قفست باز شد؛ برو به سلامت
اگر چه سنگپرانها شکستهاند پرت را
رضا قاسمی