نوایِ “حسن جان
اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد
در خشکسالِ عاطفه باران درست کرد
بشکن دل مرا که شکایت نمی کنم
کار مرا همین دل ویران درست کرد
حالم گرفته بود و دلم غرق خون ولی
حال مرا نوایِ “حسن جان” درست کرد
کاری که با رکوع و سجود و دعا نشد
آخر توسلِ به کریمان درست کرد
شک داشتم به سینه که برهان نظم چیست؟
زلف نگار در دلم ایمان درست کرد
حق است خالقی که برای عِباد خویش
شاهی ز نسل شاه خراسان درست کرد
در حیرتم چه کرد دو چشمش که اینچنین
از مرغ لال, مرغ غزل خوان درست کرد
دستی به روی سینه ی گمراه من کشید
از کفر محض عبد پشیمان درست کرد
روی لبم رسید نوای حسن حسن
در هر تپش…به هر نفس و دم زدن حسن
دل دل کنان رسیده ام اما نمی روم
با جام خالی از لب دریا نمی روم
با صد امید آمده ام سمت سامرا
میخانه دایر است به صحرا نمی روم
از پای سفره های حسن های اهل بیت
عالَم اگر زنند بفرما… نمی روم
آلوده اش شدم که شفاعت کند مرا
بیهوده سمت توبه و تقوا نمی روم
در دوزخِ فراق بسوزم مرا خوش است
بی دردِ عشق, جنتُ الاعلی نمی روم
کهفُ الوریٰ حسن, شب احیای من حسن
بی مهر دوست مجلس احیا نمی روم
خود را کشانده ام به در خانه ی کریم
سنگم زنند هم من از این جا نمی روم
امشب به دور خال لبش چرخ می زنم
فردا طواف چشم, جداگانه می روم
وقتش رسیده است, عجب محشری شده است
میلاد حضرت حسن عسکری شده است
محمد جواد شیرازی