شعر وفات حضرت ابوطالب (ع)

ایمان حضرت ابوطالب

کور شد چشمی که تاب دیدن دلبر نداشت
خوار شد هرکس که بر خاک قدومش سر نداشت

بشکند دستی که حتی خطی از کفرت نوشت
لال شد آنکه به لب مدح ابوالحیدر نداشت

در صف محشر کف افسوس بر هم میزند!
هرکسی گامی دراین دنیا برایت برنداشت

صفحه صفحه سیر میکردم غریبی تو را
جلد پشت جلد اصلا غربتت آخر نداشت

آب ونان سفره ات الحق پیمبر ساز بود
این قبیل اعجاز ها را سفره ی دیگر نداشت

جای شک و شبه اصلا نیست از دین خارج است
هرکسی توحید و اسلام تو را باور نداشت..

حرمت موی سفیدت کار ساز مشکلات
جز عبایت حضرت ختم الرسل سنگر نداشت

از حمایت های تو اسلام عالمگیر شد
این کبوتر بی ابوطالب یقینا پر نداشت..

تا قیامت نام تو آویزه ی عرش خداست
تا قیامت دین احمد از تو مومن تر نداشت

بی پناه مکه از الطاف تو سامان گرفت
مهربانیهای تو دست کم از مادر نداشت

پیرمرد طائفه روز وفاتت هیچکس…
بیرقی برپا نکرد و چشم های تر نداشت

حضرت یعقوب مکه! یوسفت ارث از تو برد
تازه میفهمم چرا آقای ما یاور نداشت

در رجب از فیض نام اطهرت تائب شدیم
ما گدای نسل در نسل ابوطالب شدیم

سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا