شعر وروديه محرم

هجران

در مسیر عشق چیزی بدتر از ابهام نیست
هیچ دردی بدتر از هجران ناهنگام نیست

سخت غرق کوششم شاید کشش ایجاد شد
اشکِ من یعنی تلاشِ بغض، نافرجام نیست

یک سلام از روی بام اصلا دلم را خوش نکرد
جای عاشق بین آغوش است روی بام نیست

هر که آمد کربلا از بس که شیرین کام شد
در جوانی هم اگر جان بسپرد ناکام نیست

سیب زرد گنبدت را بو کشیدم بعد از آن
هیچ حسی لذتش مانند استشمام نیست

از دل دیوانه یا جان یا فراقت را بگیر
گاه در تبعید ماندن کمتر از اعدام نیست

یا به قربان تو خواهم رفت یا آغوش تو
دست روی دست بگذارم دلم آرام نیست

من نیازت دارم اما ناز مارا هم بکش
گرچه با رعیت نشستن در خورِ حکّام نیست

کودکی کم طاقتم یا آشتی کن یا بزن
قهر در دنیای کودک کمتر از دشنام نیست!

لذت نان خوردن از دستت مگر یک سویه بود؟
نزد حاتم ها که چیزی خوش تر از اطعام نیست

تا ابد “عاشق کشی” تنها در “استخدام”توست
فرق، مابین کفن با جامه ی خدّام نیست

قبل مستی اولِّ هیات به چشمم گفته ام
با وضو وارد شو اینجا “میکده حمام نیست”

شورِ ما در هر محرم عینِ حجّ ِ واجب است
پیش ما پیراهنِ مشکی کم از احرام نیست

خواهرت خورشید شد تا شام را روشن کند:
بی حسین بن علی اسلام هم اسلام نیست

 سید صادق رمضانیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا