شعر شهادت حضرت معصومه (س)

همسایه . . .

سلام روشن زیبائی کرامت ها

سلام حضرت بانو غلامت آمده است

شکسته تر ز سکوت رواق آینه ها

گدای دم دمی بی مرامت آمده است

 

کنار بال کبوتر نشسته ام امشب

به خاک بوسی این آستان نورانی

در اوج فیض توسّل قنوت می خوانم

کنار هر نفس این ضریح عرفانی

 

دخیل بسته ام ای خواهر امام رئوف

به پای پنجره ی سبز آسمانهایت

من از کنار همین گنبد و مناره یعشق

سفر نموده ام آری به بی کرانهایت

 

اجازه ام بده از باب لطف همسایه

الی الابد سر این سفره میهمان باشم

در عالم در و همسایگی حواسم هست

کنار پنجره فولاد یادتان باشم

 

اگرچه از گذر لحظه ها نمی نالم

اگرچه در حرمت بی نشانه می خندم

ولی کنار شما چون برادرت فرمود

به اشک روضه ی غربت دخیل می بندم

 

سلام می دهم از جانبت به بابایی

که لااقل به لبش چوب خیزران نزدند

اگرچه سوخت ولیکن مقابل چشمش

دگر که حرف کنیزیّ دختران نزدند . . .

 وحید محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا