شعر شهادت حضرت زهرا (س)
وای مادرم
پروانه ها جمعند، دور شمع خانه
اشکند در پای وداعی عاشقانه …
در نیمه ی شب مادری تشییع می شد
آرام بین بغض های کودکانه …
گفتند هم وزن پر کاه است اما
کوه مصیبت بود، روی چند شانه …
دل کندن از در کندن آسانتر نشد ، آه
مقصود، دیدن بود، تلقین شد بهانه …
راه تماشا را گرفت اشک خجالت
شرمندگی هم داشت ،دفن مخفیانه …
تیر خلاصش را کشید از سینه ی درد
وقتی کمان برگشت سوی آشیانه
او رفت با رخت سپیدش تا بماند
این رو سیاهی ها برای تازیانه …
تاریخ تاج گل برایش می فرستد
حتی اگر باشد مزارش بی نشانه …
ناصر دودانگه