شعر وروديه محرم
پیراهنی در عرش
پیراهنی در عرش آویزان شد امشب
چشم تمام قدسیان گریان شد امشب
با ناله های مادری عالم به هم ریخت
یکباره دنیا کلبه ی احزان شد امشبدر قبر، امواتش سر و سامان گرفتند
آنکه برایش بی سر و سامان شد امشب
بخشیده شد یکجا گناه قبل و بعدش
آنکه به زیر پرچمش مهمان شد امشب
هی بغض کردم تا محرم زنده باشم
دلتنگی یک ساله ام باران شد امشب
از گریه ی یعقوب های چشم هایم
پیداست یوسف وارد کنعان شد امشب
من آرزو دارم عزاداران بگویند
در راه عشقش عاقبت قربان شد امشب
روز الست این داغ را هدیه گرفتم
لطف قدیمش علت احسان شد امشب
از تشنگی و از گرسنه بودن اوست
اینکه برایم غُصه آب و نان شد امشب
ده روز دیگر حنجر است و خنجر کند
حق داشت که دلواپس طفلان شد امشب
گروه شعر یا مظلوم