چقدر هلهله کردند
وسط حجره کسی تشنه ی آب است هنوز
دل هر ذره از این داغ کباب است هنوز
دادن آب به آن تشنه ثواب است هنوز
حال ما از غم این روضه خراب است هنوز
جگرش آب شد و آب ندادند به او
اصلأ انگار نه انگار نیاورد به رو
با غم بی کسی خود دم آخر سر کرد
وسط روضه ی خود یاد علی اکبر کرد
یاد افتادن بابا وسط لشگر کرد
دیدن داغ و کف و هلهله را باور کرد
دست و پا میزد و از هم جگرش می پاشید
اشک او خون شد و از چشم ترش می پاشید
کار ملعونه به اینجا نشد انگار تمام
عاقبت آنچه نباید شود او داد انجام
چقدر هلهله کردند در اطراف امام
پیکر پاک امام من و تو برد به بام
باز هم شکر خدا بر بدنش سر دارد
سایه روی بدن از بال کبوتر دارد
روضه سخت است ولی شکر خدا هر چه که هست
قاتل اینجا به روی سینه ی آقا ننشست
سینه اش زیر سم مرکب لشگر نشکست
محض انگشتر او دست نخورده است به دست
شد شهید عاقبت اما بدنش سالم بود
هر چه شد لااقل او پیرهنش سالم بود
محسن صرامی