شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)

چهارمین صراط

چهارمین صراط مستقیم بود
کسی که فرش خانه اش گلیم بود
خدا نبود اگر چه او کریم بود
کسی که کم صداش می کنیم بود

کرامتش به غربتش نمی خورد
که دست هم به تربتش نمی خورد

ای انتهای ابتدا نداشته
غریب مردِ آشنا نداشته
که سفره ی تو کم گدا نداشته
کرامت تو انتها نداشته

بگیر دست سائل مرا حسن
برس به داد بی قرار “یا حسن”

دو چشم تو دو چشمه ی شراب ساز
که ذره پرورند و آفتاب ساز
سریع الاستجابه مستجاب ساز
سکوت کردن تو انقلاب ساز

که زیر گنبد کبود ، کربلا
نبود صلح تو نبود کربلا

چه قدر از تو کم غزل نوشته اند
لب تو را پر از عسل نوشته اند
تو را دلاور جمل نوشته اند
که دشمنان تو را اجل نوشته اند

به معرکه کم از علی نداشتی
سپاه و لشکری ولی نداشتی

تو را یکی دو روز قبل از عید کشت
رخ کبود و گیسوی سپید کشت
شهید کوچه بودی و شهید کشت
زنت تو را به خاطر یزید کشت

تو زخم از زبان شهر خورده ای
تو اولین امام زهر خورده ای

به غربت تو اعتنا نمی کنند
تو میروی تو را رها نمی کنند
حرامیان چرا حیا نمی کنند
به کشتن تو اکتفا نمی کنند

غریب غیر قابل تصوری
جنازه ای هنوز تیر میخوری

دو چشم خسته ات پر از ستاره بود
تمام عمر در دلت شراره بود
دلیل این جگر که پاره پاره بود
فقط شکسته های گوشواره بود

فقط تو دیده ای که مادرت نشست
به رو خاک ، گوشواره اش شکست

حامد خاکی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا