شعر شهادت امام صادق (ع)
حکم ولا
کسی که حکم ولا از خود پیمبر داشت
دلی شبیه بهشت خدا معطر داشت
کسی که نور نگاهش زلال باران بود
میان قاب دو چشمش همیشه کوثر داشت
کسی که نیمه ی شب حرمتش شکسته شد و
دلی شکسته و چشمی ز غصه ها تر داشت
سه بار دشمن او قصد جان او را کرد
ولی ز ترس پیمبر از او نظر بر داشت
زمان سوختن درب خانه اش تنها
نفس نفس روی لبها نوای مادر داشت
دل خودش به کنار حرم سرایش سوخت
ز داغ اینکه در آن خانه چند دختر داشت
در آن کشاکش و در بین آن همه آتش
دلی به یاد غم کربلا چه مضطر داشت
به یاد ساعت آخر میان قربان گاه
که شمر آمد و قصد بریدن سر داشت
و باز پیش دو چشمان او مجسم شد
کسی که نیت حمله به سمت معجر داشت
محمدحسن بیات لو