شعر مدح امام حسين (ع)
گره افتاده به کارم
به گره های ضریح تو قسم
گره افتاده به کارم آقاجون
تو خودت حالمو رو به راه کن
مگه جز تو کی رو دارم آقاجون
پای اخبار شنیدم مجری می گفت:
مرز ایران و عراق بسته شده
پدرم آهی کشید که انگاری
آقا از دست همه خسته شده
دیگه از زنده بودن بیزارم و
دیگه حتی از خودم بدم میاد
بیچاره مادر من که فکر میکرد
اربعین دوباره تا حرم میاد
توی خواب رد میکنم عمودارو
می خورم بازم غذای حضرتی
توی بین الحرمینِ باصفات
می شینیم با رفقای هیاتی
اگه تو آسمونت پر نزنم
شبیه مرغای پرکنده میشم
با مرور خاطرات اربعین
روزی چل بار می میرم زنده میشم
چاره ای به جز تحمل ندارم
این فراق انگاری تقدیر منه
هی گناه پشت گناه پشت گناه
میدونم که دوری تقصیر منه
شهریارسنجری