شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)

گنبدِ نور

با هر مقام و منصبی در چاه افتاد
هر کس که پیش پات با اکراه افتاد

شب غرق تاریکی شد از آن لحظه ای که
دستش ز دامان رخت کوتاه افتاد

تا گنبدِ نورت شبانه روز تابید
خورشید شرمنده ز چشم ماه افتاد

یک بی بضاعت خواست حاجی نام گیرد
ناگاه سمت شهر مشهد راه افتاد

حرفِ زیارت نامه خواندن بود در عرش
روی زبان ها یا امین الله افتاد

حرف تفاوت نیست و نزد ضریحت
یک کنج رعیت ، کنج دیگر شاه افتاد

یاد لب عباس ، باران گریه کردم
چشمم به سقاخانه ات هرگاه افتاد

شهریار سنجری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا