یا اباعبدالله
ای علت قداست و تکثیر اشک ها
والاترین تنزل قدسی ،ای آشنا
بیچاره ایم،،نشئه ی ما همخمار توست
افتاده است پرده خدا هم دچار توست
بی حرمتی است نام تو را ذکر می کنیم
ما لاابالیان که به تو فکر می کنیم
ملک تو را نگاه خداوند حاجب است
نام شما شنیده شود سجده واجب است
ای برتر از خیال و قیاس و گمان ما
بند آمده به حیطه ی جبرت زبان ما
لم داده است عرش الهی به گنبدت
پیشت نشسته است خدا بین مرقدت
موسی عصای خویش کنارت شکسته است
عیسی دخیل بر در و دیوار بسته است
عبد سیاه روی شما رو سپید ها
ای کشته ی نگاه تو خیل شهید ها
ذرات،،شأن اهل کسا را ستوده اند
اهل کسا ز گریه کنان تو بوده اند
روشن ز نور ذات تو شد وجه فاطمه
ای گوشه ای ز صنعت دستان تو،،همه
در شرح نور آل عبا هم سر آمدی
بنیان گذار کشتی آل محمدی
لب تشنه ی شمیم تو آغوش مصطفی
وی منبر خطابه ی تو دوش مصطفی
نوری،که وقت جلوه مکلف به تن شدی
بر قامت رسای خدا پیروهن شدی
لرزید پای کعبه زمان حلول تو
تا عرش برد فطرس ما را نزول تو
تو آمدی و وجه خداوند دیده شد
از شاخسار باغ تو توحید چیده شد
ذات خداست،فارغ رویت،جدا ز فهم
روحی که در ضریح تن تو دمیده شد
ای حنجرت به وقت سخن موضع خدا
در عصر تو صدای خدا هم شنیده شد
بیرون زدی ز صفحه ی شرح مفسران
شرحت به خاکگرم بیابان کشیده شد
ای نیزه زار،،زلف غمت را مهار کن
در سایه ی سرت جگرم سر بریده شد
غصه کجا برم که تو را می شناختند
بر پیکر شریف تو با اسب تاختند
حسین واعظی