یک قدم میآیم و صدها قدم یارم شوی
با همه ناقابلی آقا خریدارم شوی
نیست گهگاهی حواسم با تو پس در غفلتم
در کمال بی خیالی ناگهان یارم شوی
میروم ازدست گاهی که رهایم میکنی
باز با یک ولی الله دلدارم شوی
با بدیهایم تو میسازی و میخوانی
مرا خود دهی حال توسل خود خریدارم شوی
این منم مثل همیشه شرمگین و سر به زیر
این تویی مثل همیشه آبرودارم شوی
هر زمان با جان و دل خواهان دیدارت شوم
گر چه نشناسم تو را بانی دیدارم شوی
قافله میآید و ماه مبارک میرسد
خود مگر با روضهی ارباب سالارم شوی
ای نگاه رحمتت در قلب ما یاد حسین
با محبتهای اربابم هوادارم شوی
خواهری میگفت اطرافم نمانده مَحرمی
کو نگاهت تا پناه چشم خونبارم شوی؟
دختری میگفت وایم از هیزی نامحرمان
عمه جان با آستین باید نگهدارم شوی
مادری میگفت میسوزم میان شعلهها
زینبم بشتاب در آتش پرستارم شوی
شاعر؟؟؟