شعر وروديه محرم

حسین جانم

مثل قنوت وتری
که بانگ ربنا را
تنها نمی‌گذارد
یا مثل آن کریمی
که لحظه ای گدا
را تنها نمی‌گذارد
یا در کناره‌ی نیل
موسی اگر عصا را
تنها نمی‌گذارد

ما ملت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمی‌گذارد

گفتم حسین و دیدم
از عرش ناله برخاست
آه ای غریب مادر
گفتم که بود آن که
خاکش شفاست؟گفتند
خد التریب مادر
گفتم پس این مسیحا
این کشته مرده ها را
تنها نمی‌گذارد

عافیت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمیگذارد

از کودکی برایش
در تکیه‌ی عزایش
با شوق کار کردم
اوج جوانی ام را
خرج حسین کردم
من افتخار کردم
پس وقت پیری ارباب
هم نوکر سرا را
تنها نمی‌گذارد

در خدمت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمی‌گذارد

روزی که خاک ما را
بردند کربلا و
با خاک او سرشتند
در کارگاه تقدیر
ما را غبار کوی
کربوبلا نوشتند
پس بوتراب هرگز
اولاد کربلا را
تنها نمی‌گذارد

از تربت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمی‌گذارد

حب الحسین یعنی
هر خدمتی که کردم
بی مزد بود و منت
در زلف چون کمندش
سرها بریده بینی
بی جرم و بی جنایت
این زلف داده بر باد
بر باد رفته ها را
تنها نمی‌گذارد

در منت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمی‌گذارد

آه ای طبیب پر زخم
آه ای مسیح مصلوب
ای دلبر دلآشوب
ای زلف داده بر باد
آه ای امام مکروب
ای رفته بر سر چوب
در شام و‌کوفه زینب
یک‌ لحظه هم شما را
تنها نمی‌گذارد

در غربت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمی‌گذارد

 وحید عظیم پور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا