شعر ازدواج اميرالمومنين و حضرت زهرا (س)

کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد
همه‌ی ارض و سما داشت مُهیا می شد

حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر
راهیِ ساحل آرامش دریا می شد

تا کمی تربت اعلای نجف بردارد
پر جبریل به زیرِ قدمش وا می شد

چشم “خورشید” به رخساره ی “مهتاب” افتاد
کهکشان بُهت زده غرق‌تماشا می شد

گذرِ نور اگر آینه کاری شده بود
نیمه شب “کوچه ی پیوند” چه زیبا می شد

و خدا زیر لب آهسته به خود می گوید:
چه کسی غیر علی هم دم زهرا می شد؟!

زیر آن چادر خود فاطمه تا می خندید
یل خیبر شکن آنقَدر دلش وا می شد

رمز سرزندگی ام یا “علی” و یا “زهراست”
وسط این دودمه نبض من احیا می شد

در حقیقت سند عقدِ “علی” و “زهرا”
سندِ نوکری ماست..،که امضا می شد

بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا