قلم و شور تو و این همه حیرانی ها
بگذارد بنویسم ز پریشانی ها
می نویسم به خدا عشق منی- ایول الله
می نویسم که تویی دلبر ایرانی ها
قلم و شور تو و این همه حیرانی ها
بگذارد بنویسم ز پریشانی ها
می نویسم به خدا عشق منی- ایول الله
می نویسم که تویی دلبر ایرانی ها
پیش طبیب هستم و درمان نوشته است
در مان برای من رخ جانان نوشته است
فهمید بی قراری من علتش چه بود
دیدار روی ماه کریمان نوشته است
بی تونفس به سینه ما جان نمی شود
بی توبهشت روضه رضوان نمی شود
اصلا تمام وسعت این گنبد کبود
گنبد طلای شاه خراسان نمی شود
حال و هوای پر زدنم مشهدالرضاست
شوق تمام آمدنم مشهدالرضاست
آنجا مدینه دل ماکربلای ماست
یعنی حسین وهم حسنم مشهدالرضاست
من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی
غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی
شادم که در حریم تو افتاده بار من
آیا شود ز لطف خریدار من شوی
مرید و زائرت از هر نژاد است
خودش روز است و با شب در تضاد است
مگر شمس جمال تو که این دل
به این خورشیدها بی اعتماد است
باید از بندگی تو به خدایی برسیم
بعد از این حبس کشیدن به رهایی برسیم
بی طبیبانگی تو به خدا ممکن نیست
بعد یک عمر دویدن به دوایی برسیم
کنار سفره ی تو جا برای ماها نیست؟
مگر پناه دلی که شکسته اینجا نیست!
یقین قلبی ام اینجا مرا کشانده فقط
نگو که در حرم آقا برای من جا نیست
از دست چشم های شما می شود گرفت-
هر آنچه که ز دست خدا می شود گرفت
وقتی مسیح خادم صحن تو می شود
یعنی ز خادم تو شفا می شود گرفت
وقتی که غم میگیره راه گلومو بد جور
خدا خدا میکنم زیارتت بشه جور
گنبدو که میبینم دلم بهاری میشه
شکوفه های دلم امام رضایی میشه
به تاروپودضریحت دخیل بسته دلم
من آمدم که بگویم تمام ِدرد دلم
طلوع نور شما در دلم چو مأوا کرد
دری بسوی سعادت بروی من واکرد
گشته ام عمری ببینم از کجا عاشق شدم
دیدم از روز ازل در کربلا عاشق شدم
عشق بین ما دو تا هرگز ندارد انتها
تو مرا عاشق شدی من تو را عاشق شدم