ما نمک پرورده ها مدیون احسان توایم
حال ما خوب است شبهایی که مهمان تو ایم
بوی رحمت می رسد از سفره های ماه عشق
ما به امید عطای تو سر خوان تو ایم
ما نمک پرورده ها مدیون احسان توایم
حال ما خوب است شبهایی که مهمان تو ایم
بوی رحمت می رسد از سفره های ماه عشق
ما به امید عطای تو سر خوان تو ایم
دیوانگی در عشق اصلا دلبخواهی نیست
پس در حقیقت های عالم اشتباهی نیست
از پیچ و تاب گیسوانت خوب فهمیدم
غیر از مسیر مستقیمت هیچ راهی نیست
به او دادند كشتي را كه در آن ناخدا باشد
در اين دنياي خاكي او تجلي خدا باشد
خدا بود و نبي بود و بنا شد حضرت خاتم
نه در روي زمين بلكه امير ماسوا باشد
چنين ميبيند آنكه در نجف اهل نظر باشد
طلا چسبانده خود را زير ايوانش كه زر باشد
علي باحق و حق با او، ولَيْسَ الهادي الاهو
علي حق حق علي هو هو، از اين ها بيشتر باشد!؟
خدا نشست که از رخ نقاب بردارد
ز خود کنایه ی فصل الخطاب بردارد
زچشم عالم امکان حجاب بردارد
حجاب از ازل بوتراب بردارد
برای این همه لب تشنه آب بردارد
خوشم با حب حیدر قد کشیدم
دلم را از همه عالم بریدم
به غیر از مرتضی چیزی ندارم
به غیر از مرتضی چیزی ندیدم
به میزان گران سنجی از این بهتر نمی آید
دگر مانند حیدر آسمان گستر نمی آید
به سوی کعبه دیگر من نمازم را نمی خوانم
که زیبا قبله ای آمد و زیباتر نمی آید
آزاد شد دلی که شده صید دام عشق
ما دیده ایم در سخن او مرام عشق
سر میدهیم در عوض یک ،کلام عشق
مارا خدا نوشته برای امام عشق
قدمتي ديرينه دارد نام او
ريشه در هر سينه دارد نام او
در خيالم از خدا دارم سؤال
آخر اين اعجوبه دارد چند سال
خواندن از محبوب خود منبر ندارد احتیاج
عشق بازی شعرهای تر ندارد احتیاج
می نخورده عاشقانش امشب ازخود بی خود اند
مست مستان ساقی و ساغر ندارد احتیاج
به نامِ ذوالفقاری که غَضب را خاک کرده
خلیلی که جهان را از هُبل ها پاک کرده
فقط کعبه برای او گریبان چاک کرده
حدیثِ چشمِ او را سُرمه ی لولاک کرده
مواجب میبرد خورشید از انوار ایوانش
فلک نان میخورد از سفره ی احسان سلمانش
نرفته دست خالی از درش حتی یهودی هم
به هر کس می رسم نَقلیست از لطف فراوانش