همین که برق نگاهت به جانمان افتاد
چو شعله شد به همه دودمانمان افتاد
همین که گفته شد اسمت عبادت محض است
همیشه و همه جا بر زبانمان افتاد
شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)
از روز اول خلقت علی بـود و خدا بوده
حسابش با تمام خلق ، همان اول جدا بوده
علی ناجی و استاد تمام انبیاء بوده
شب معراج احمد هم خدایش را صدا بوده
تا دست یداللهیتان رازق کل است
در قلب گدای تو دگر کی غم نان است
از ترس نگفتیم خدایی خودت اما
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
«حق روز ازل کل نعم را به دلم داد»
بر روی سرم سایه عشق علی افتاد
از لطف خدا شد دل تنگم علی آباد
هر ذره ای از جان و تن من شده فریاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
در راه جنون تو کسی دل نگران نیست
در بند زمین نیست و در بند زمان نیست
جز دیده وابروی تو رنگین وکمان نیست
بی نام تو در مأذنه ها نور اذان نیست
حماسه فکر می کنم به ذوالفقار می رسم
من از شکوه چشم تو به اقتدار می رسم
به با نگاه کشتنت، به مرده زنده کردنت
به فلسفه، به معجزه ، به اختیار می رسم
«حق روز ازل کل نعم را به دلم داد»
بر روی سرم سایه عشق علی افتاد
از لطف خدا شد دل تنگم علی آباد
هر ذره ای از جان و تن من شده فریاد
خوشا آن دل که شیدای علی شد
ز جان مستِ تولّای علی شد
خوشا آنکه به صوتِ عاشقانه
اذان گویِ مُصلّای علی شد
به بندگی نرسد بنده ای به پای علی
قلم چه عاجز ولال است در ثنای علی
محب آل علیم خوشم که اثباتِ
حلال زادگی من بود به پای علی
چشم عاشق را ز احسان غرقه ی خونش کنید
لاابالی بود اگر از لطف مجنونش کنید
جسم خاکی ام اگر خاک قدوم او نشد
روز و شب لعنت کنیدش تا که ملعونش کنید
اصلِ لذّت از مناجاتِ سحرهایم علیست
برترین مضمونِ احیا مدح مولایم علیست
بهترین سوگندِ پیغمبر به درگاه خدا
هر سحر، نامِ شَهَنشاهِ دو دنیایم علیست
هر که از سفره یِ ایمان تو شک بردارد
بِروَد حاصل خود را ز دَرَک بردارد
آسمانِ سرِ ما سایه یِ اولاد علی ست
پس محال است که این سقف ترک بردارد