شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

وجه الله

آزاد شد دلی که شده صید دام عشق
ما دیده ایم در سخن او مرام عشق
سر میدهیم در عوض یک ،کلام عشق
مارا خدا نوشته برای امام عشق

انا اصغر من ربی بسنتین

قدمتی دیرینه دارد نام او
ریشه در هر سینه دارد نام او
در خیالم از خدا دارم سؤال
آخر این اعجوبه دارد چند سال

علی مع الحق

خواندن از محبوب خود منبر ندارد احتیاج
عشق بازی شعرهای تر ندارد احتیاج
می نخورده عاشقانش امشب ازخود بی خود اند
مست مستان ساقی و ساغر ندارد احتیاج

حبل الله المتین

به نامِ ذوالفقاری که غَضب را خاک کرده
خلیلی که جهان را از هُبل ها پاک کرده
فقط کعبه برای او گریبان چاک کرده
حدیثِ چشمِ او را سُرمه ی لولاک کرده

ممسوس ذات الله

مواجب می‌برد خورشید از انوار ایوانش
فلک نان می‌خورد از سفره ی احسان سلمانش

نرفته دست خالی از درش حتی یهودی هم
به هر کس می رسم نَقلی‌ست از لطف فراوانش

خیبریه

گره کور که در کار پیمبر افتاد
باز هم قرعه به نام یل صفدر افتاد

وقتی از دور در قلعه تجلی میکرد
یاد آن دست یداللهی حیدر افتاد

یا مظهر العجائب

سخت بی معناست،بی معنا عبادت بی علی
پس نصیب کس نمی گردد شهادت بی علی

فرق چندانی ندارد در قباحت با زنا
هر که میخواند نمازی با جماعت بی علی

ذکر یا علی

حتما دلیل داشت که مأنوس شب شدیم
برشغل خاک بوسیشان منتصب شدیم

هفتادو چند فرقه شده امت رسول
شکراً لِبوتراب که ما منتخب شدیم

ای یدالله

تا لبم چون قدح و نام تو می را داراست
فقه دل گفته که می خوردن ازاین باده رواست

دائم الخمرم و کم دیده کس اینگونه چو من
که بود مست ولی بر لب او ذکر خداست

زلف سیاهش

لب تشنگان قطره ی باران حیدریم
ساغر بیاورید که مهمان حیدریم

تقدیر را به زلف سیاهش گره زدیم
از این جهت همیشه پریشان حیدریم

عشقی ابدی

سلطان زمین است و اَبَر مرد زمان است
از شوق نگاهش دل من در هیجان است
از کودکی ام نام علی ورد زبان است
صد شکر علی سایه ی روی سرمان است

با گریه

آنانکه وقت مرگ دم از آبرو زدند
هفته به هفته پیش تو با گریه رو زدند

از شوق اینکه باز کنی در به رویشان
هر در که داشت عطر تورا کو به کو زدند

دکمه بازگشت به بالا