وضوی اشک و کمی مُشک ناب می خواهم
برای بردن نامش گلاب می خواهم
منی که تشنه ی آتشفشانی از اشکم
به زخم حنجره بغض مذاب می خواهم
وضوی اشک و کمی مُشک ناب می خواهم
برای بردن نامش گلاب می خواهم
منی که تشنه ی آتشفشانی از اشکم
به زخم حنجره بغض مذاب می خواهم
چه جانماز پی اعتکاف بردارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بردارد
علی حقیقت روز است و هیچ جایز نیست
که در مقابل شب انعطاف بردارد
کعبه خلوتگه اسرار فراوان علیست
بیت حق جلوهگر از روی درخشان علیست
در جهان مرد عمل باش و علی را بشناس
که ترازوی عمل کفه و میزان علیست
قدرت به دست کیست به دستان حیدر است
او شاه عشق و شاه شفیعان محشر است
همپای جبرئیل سفر میکند به عرش
آنکس که خاک پای غلامان قنبر است
ایوان تو قرارِ دِلِ بی قرار ها
در گوشه چشم توست شکوه وقار ها
گر جوی خون طلب کنی از عاشقان خویش
صف می کشند در نظرت جان نثار ها
آشکارا مست او بودیم و پنهان نیزهم
طعنه ها خوردیم ما از این و از آن نیزهم
خلوت خود را نکردم با کمی جلوت عوض
دارد این آرامش عشاق طوفان نیزهم
حکم تقدیر بر این است که حیدر باشی
جانشین خلف شخص پیمبر باشی
نام زیبای تو بر سر در دل حک شده است
تا پناه دل غمدیده ی نوکر باشی
تمامِ عـرشِ خـدا پیشِ پایِ تو هیچ است
یقینِ من شده دین بی ولایِ تو هیچ است
قسم به ذاتِ خـداوندِ لا شریـک لـَه
کسی که نیست غلامِ سرایِ تو هیچ است
هرکس که بی حب تو سمت حق به راه افتاد
در ابتدای راه خود با سر به چاه افتاد
با دیدن سیمای تو ظلمت فراری شد
از آن به بعد از چشم مردم نور ماه افتاد
بروی ماه تو باید علی حجاب کشید
بجای صورت تو بای آفتاب کشید
برای شیعه چه مقدار اشک ریخته ای؟
که بار چشم پرآب تو را سحاب کشید
گاهی میان راه عقب را نگاه کن
خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن
بی خود نبوده که شب و روزت علی شده
از لطف فاطمه است سبب را نگاه کن
هُوالاول علی بود و هُوالآخر علی بوده
همیشه اولین و آخرین سنگر علی بوده
خودش را در درون کعبه آورده به این دنیا
که هم مولود علی بوده ست و هم مادر علی بوده