بدون مهر علی دین اساس و پایه ندارد
علی صراحت دین است و دین کنایه ندارد
سقوط کرده به گرداب جهل هرکه بگوید:
کتاب روشن حق بر غدیر ایه ندارد
بدون مهر علی دین اساس و پایه ندارد
علی صراحت دین است و دین کنایه ندارد
سقوط کرده به گرداب جهل هرکه بگوید:
کتاب روشن حق بر غدیر ایه ندارد
شدم از تو مأجور گفتم علی
زعشق تو باشور گفتم علی
به مُلک سلیمانی ات در نجف
به پای تو چون مور گفتم علی
میکده پر ز می شده ساقی
من بیچاره پشت در ماندم
بین طعنه… میان زخم زبان…
نامتان را به روی لب خواندم
گاه شد مظهر خدا و گاه شد مظهر علی
من علی را در خدا دیدم خدا را در علی
روز اول از خودش یک نور واحد خلق کرد
نیم آن شد مصطفی و نیمهی دیگر علی
هرکس که شد غلام تو با احترام شد
پس خوش بحال آنکه برایت غلام شد
فردا فقیر کویتو آقاست در بهشت
قنبر به لطف نام تو عالی مقام شد
رو زدم باز چون گـدا به علی
تا شود حاجتم روا به علی
چون سپرده ست اختیار مرا
حضرت “واهبُ العَطا”به علی
هرچند که گفته اند مولا به علی
دادند مدال بندگی را به علی
تا هست بفرمان علی ارض و سماء
لاحول ولا قوه الا به علی
امیر فرخنده
مستجیرٌ بکم… سلام آقا, ناجی انبیا علی جانم
مهبط الوحی, معدن الرحمه, یا أخَ المصطفیٰ علی جانم
مستم و حالت طرب دارم, میل بوسیدن عنب دارم
لائذٌ عائذٌ… به لب دارم, أنتَ کهفُ الوریٰ علی جانم
همه ی زندگی ام, بی تو مرا دنیا نیست
بی تو در ظاهر علی هست ولی گویا نیست
چند روز است که حرفی نزدی جان علی
پاسخ پرسش من پلک زدن,ایما نیست
علی که بی گل رویش, جهان قوام نداشت
بدون پرتو او, روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق, بارش مدام نداشت
ز نسل سلمانیم و با تمار مأنوسیم
آری که ما ازکودکی با دار مأنوسیم
دلدار ما از روز اول مرتضی بوده است
تا روز آخر با همین دلدار مأنوسیم
گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت
در را نه که با دست که با شست نگه داشت
در را نه فقط لشکری از مرحبیان را
در پشت در قلعه به پیوست نگه داشت