گره به کار فتاده , گره گشاى همه
صدات می زنم اى ” اسمه دوا ” ى همه
اگر غلام تو هستند من غلام همه
اگر گداى تو هستند من گداى همه
گره به کار فتاده , گره گشاى همه
صدات می زنم اى ” اسمه دوا ” ى همه
اگر غلام تو هستند من غلام همه
اگر گداى تو هستند من گداى همه
پیغمبران عرش نشین در تحیُرند
بر ساحتِ مقام شما غبطه می خورند
نوح نبی برای مدارایِ سرنوشت
بر بادبان کشتی خود «یاعلی» نوشت
ای نگاهت منبع بی انتهای تاک ها
ای دلیل سکر بی اندازه ی ادراک ها
جذبه ات کابوس نامردان و ذکر نام تو
قوّت قلب تمام مردها, بی باک ها
تا چشم های تو بروم راه صاف را
حتی اگر طواف کنم کوه قاف را
وقتی شکافت خانه ی کعبه به عشق تو
دیدند در نگاه هُبُل اعتراف را
در مذهب ما امیر والاست علی
بر امت ما شفیع فرداست علی
فرموده پیمبر این چنین در عالم
مانند خدا همیشه یکتاست علی
حمید کریمی
سرم از شرم اگر که پایین است
کوله بارم دوباره سنگین است
بی نوا آمدم, نجاتم داد
کار حیدر نجات مسکین است
میشود قافیه هربار,به تکرار على
مینویسد قلمم حیدر کرار على
میدهد دست و قلم شعر گوهربار على
میرسد عاقبت این عشق به اجبار على
نام حیدر, اذان مستان است
او از آن خداپرستان است
هرچه مستی ست ساحل میِ اوست
هرکه پیغمبر است, در پی اوست
تیغ تو علی نبود اگر کج
می رفت دلم به هر سفر کج
شد فتح دلم به ذوالفقارت
بگرفت کجی ره دگر کج
مست, افتاده ام به دام علی
او امام و منم غلام علی
سال ها خورده ایم نان و نمک
از سر سفره ی طعام علی
از همان بدو تولد ز همه سر بودی
خب تعارف که نداریم تو بهتر بودی
باده نوشان غدیر از نفست حیرانند
تو چه دریای شرابی ؟! تو چه ساغر بودی؟!
از کودکی ام بر تو گرفتار شدم
مدیون عنایات تو بسیار شدم
گفتند که یا عشق علی یا سر دار
با ذکر علی من به سر دار شدم