شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

خاک نجف

صحن نجف؛ یاسین و الرحمن  چه می چسبد 

جاری شدن در کوثر قرآن  چه می چسبد

وقت زیارت خوب می فهمم که با مولا 

همسایگی در روضه ی رضوان چه میچسبد    

با حضور شیر حق

با حضور شیر حق خیبر سپر انداخته

دست خطی مرتضی بر روی  در انداخته

حیدر آمد, حیدر آمد, در میان معرکه

لرزه ای در قلب دشمن این خبر انداخته

یاامیرالمومنین علیه السلام

نرخ بازار طلا بی ارزش و بیهوده است…

ما ز ایوان طلا خرج و مخارج می بریم…

سیدصادق موسوی

مِی پرستی

در حریمت علم وعرفان هیچ نیست 

بی وِلایت, صوت قرآن هیچ نیست 

کعبه با نام تو معنا میشود 

در زمین غرق تماشا میشود 

جناب بسم الله

دست دل می زنم به دامانت

می سرایم برای چشمانت

ای که رحمت, شبیه به باران

می چکد از میان دستانت

تویی که صنع خدایی

تویی که صنع خدایی و خالق احدی

نیازمند خدا و به خلق او صمدی

تو نقطه ی ب ی بسم اللهی و قرآنی

امید شیعه ی خود وقت قصه ی لحدی

کاشفَ الهَمّ

عشق گیرای تو  یک عالم مسلمان ساخته

از دل زردشت یک عاشق چو سلمان ساخته

نیست دنیا جز کویری خشک و بی آب و علف

برکت  نور  تو  نعمت  را  فـراوان ساخته

کیست حیدر (ع)

کیست حیدر (ع) که فلک مات تماشای رخش

همه ذرات بود بنــده سیمــای رخش

آمـد از کعبـه برون تا همگان دریابند

سینه چاک ابدی و ازلیند نکویان رخش

مرد نبرد است علی

مرد نبرد است علی چون سپرش فاطمه است

نون و قلم حیدر است و اثرش فاطمه است

رو به حیاط دل فاطمه سر می گذاشت

چون که نسیم خوش هر سحرش فاطمه است

محضرمولا

جان را فقط به مقدم جانان فدا کنید

قد رافقط به محضرمولا دوتا کنید

فرقی نمی کند که بگویید علی علی

یا در رکوع وســجده خدایا خدا کنید

عدل علی

وقتی حریم ها همه از هم گسسته بود
عدل علی حسابرس چهار دسته بود

“تزویر و زور و زر و تحجر” که جمعشان
تصویرساز واقعه ای ناخجسته بود

سرنوشت ما

سرنوشت ما گره خورده به گیسوی علی

از ازل چرخانده دلها را خدا, سویعلی

او مع الحق گفت و از آن روز ما رامی‌کُشند

دار ما خرما فروشان حلقه موی علی

دکمه بازگشت به بالا