شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

راه خدا

راه خدا که جز رهِ پیچ و خمش نبود
حیدر اگر نبود نبی پرچمش نبود

چون با خدای خویش علی همنشین شده
این نان و این نمک سر سفره کمش نبود

یا من لا هو الا هو

تو که اخمت بهم می ریزد از هر گوشه لشکر را
کفایت می کند لبخندت از هر غم پیمبر را

بزرگ بت پرستان آبرو بر خاک می ریزد
همین که از لبانت بشنود الله اکبر را

فقط حیدر امیرالمومنین است

در مُلک خدا سکه به نام همه کس نیست
خورشید ولا ساکن بام همه کس نیست

جبریل سلام آور حق است برای
این مرد که محتاج سلام همه کس نیست

هو العلی الاعلی

نه در کاخ و نه در حجره نه پشت میزها گم بود
علی با کفش های وصله دارش بین مردم بود

کسی که جلوه خشم خداوند است اخم او
بروی مستمندان صورتش غرق تبسم بود

پرچم حق

باید دهان را با گلاب ناب شوییم
آنگاه بر لب ذکر حیدر را بگوییم
آنقدر می با عشق حیدر سرکشیدیم
در میکده خود باده ایم و خود سبوییم

شاهنشه نجف

دنیا چو علی؛ شاهِ نجف، شاه ندارد
زیباییِ او را به خدا، ماه ندارد

گفتم به قلم شمّه‌ای از فضلِ علی گو
گفتا: سوی او عقلِ بشر راه ندارد

خیر العباد

در صحنه ی پیکار هنرمندترین است
او جای خودش…قنبر او عرش نشین است
بوسه زنِ خاک قدمش روح الامین است
ایوان نجف جلوه ای از عرش برین است

یا علی ولی الله

می گذرد روز و شب ، زندگی ام با علی
بنده یا هو شدم ، بنده مولا علی
عرش خدا کرده است ، شهر نجف را علی
فاضل و افضل علی ، عالی و اعلی علی

ابلاغ ولایت

“اشک” از “دیده” سر درآورده
چشم من شعر تر درآورده
از مضامین پدر درآورده
یا کریمی که پر درآورده

علی جانم

بچرخان ذوالفقارت را بزن سرهای دشمن را
بکش تیغ و بزن گردن قلندرهای دشمن را

میان معرکه چرخی بزن تا که ابالفضلت …
بیاموزد چگونه میزنی پرهای دشمن را

علی عالی اعلا

علی آن پادشه بی همتا
روح تسبیح و مناجات و دعا

پیشوا ،رهبر، امام و مولا
علی عالی اعلا، والا

باب الله

بنده ای که بیشتر غرق خجالت می شود
بیشتر مشمول احسان و محبت می شود

بعد هر سبحانَ ربّی، اسم اعلای علی است
پس خدا با سجده های او عبادت می شود

دکمه بازگشت به بالا