از خدا آمده ام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کرب و بلا برگردم
شعر مدح امام حسين (ع)
دل وجان در گرو حضرت جانان داریم
هر چه نعمت بود از محضر ایشان داریم
سالیانی است که ما ریزه خور اربابیم
از سر سفره ی او رزق فراوان داریم
از روز ازل عاشق و شیدای حسینیم
و گریه کنان غم عظمای حسینیم
ما غرق عزاییم به ما خرده نگیرید
ما چله نشین شب یلدای حسینیم
هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست
در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست
من هرچه دارم از سر این سفره برده ام
آقا تمام بود و نبودم برای توست
حسین جان ای عزیز نور دیده
دل عالم به عشق تو تپیده
رها گشته دلم سوی ضریحت
مثال آهویی از غم رمیده
یااخا,جانم فدای لحطه های آخرت
ناله از دل می کشیدم با نگاه پیکرت
شمر ملعون آمد و سر را بریده از قفا
مادرت زهرا شده زائر به بالای سرت
عشقی که هست در شبکه های اینضریح
من را کشانده پیششما پای این ضریح
فرسنگ ها پیادهمی آیند کربلا
تنها به عشقدیدنت از لای این ضریح
به عشق نوحه گرت آمدمبه هیئتت
بهعشق اسم و نصب آمدم زیارتتان
ولی ز لحظه ی اول کهگنبدت دیدم
زشوقدیدن کویت چو ابر باریدم
دشمن مجال پا زدنت را گرفت و برد
یعنی حسین های تنت را گرفت و برد
دزدی ز ره رسید…خدا را نمیشناخت
عمامه و پیرُهنت را گرفت و برد
مصیبت, طاقتش را سر می آورد
که با خود یک دل پرپر می آورد
از آن تن های غرق خون! بمیرم
هزاران تیر باید در می آورد
باز هم که نوکران همه جمع اند برای تو
در کوچه های سینه زنی با نوای تو
حالا که باز ماه محرم رسیده است
این دست و سینه ام شده وقف عزای تو