شعر مدح و مناجات حضرت عباس (ع)

یا عباس(ع)

دوباره از نجف گفتم نسیمِ صبحگاهی را
که پَر دادیم دلها را کبوترهایِ چاهی را

زیارت‌نامه شد شعرم همین که از علی گفتم
شرافت میدهد این نام کاغذهایِ کاهی را

فرات

مست و مواج اگر غرق تمناست فرات
با شکوه آمده ای ، محو‌ تماشاست فرات

چشم در چشم تو انداخت خودش را گم کرد
خوب حس کرد که در محضر دریاست فرات‌

سرافراز

درمان شدند پیش تو بیمارها چقدر
از تو گرفته اند گرفتار ها چقدر

رأفت تویی جلال تویی بیکران تویی
کم‌بوده اند پیش تو بسیار ها چقدر

قمر بنی هاشم

باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت

از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت
نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت
آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت

ابوالفضائل

سیاه چشم و کشیده ابرو به قبله مایل، ابوالفضائل
درخت طوبی و سرو موزون و ماه کامل، ابوالفضائل

خلیل عصمت، کلیم غیرت، مسیح سیما، ذبیح سیرت
حسن کرامت، حسین قامت، علی شمایل ابوالفضائل

نور چشم

چگونه وصف کنم یک جهان شجاعت را
چگونه نقش زنم چشمه ی عبادت را
چگونه ثبت کنم لحظه های طاعت را
چگونه رسم کنم راه رسم غیرت را

خداوند وفا

باتو نسبت داشتن دارد غرور دیگری
در کنارت عشقها دارند شور دیگری

چهارده معصوم یک نورند،اما ماه تو
سرزده ازشانه های کوه نور دیگری

یا هو

ماه در کنج شبستان تو سوسو می کند
باد دور پرچمت یاحق و یاهو می کند

آسمان با ابرهایش هر سحر در صحن تو
زیر پای زائرت را آب و جارو می کند

ماه مدینه

در خانه ایی که مادرش ام البنین باشد
باید پسر را خلق و خویی اینچنین باشد

بعد از حسین آمد به دنیا تا بگوید او
باید که رهرو در تقدم آخرین باشد

کبوترانه

جهان عشق مرید مرام عباس است
ادب همیشه در عالم به نام عباس است
طبیب درد تمام مذاهب عالم
کبوترانه شفا جلد بام عباس است

بارش الطاف رب

باید دخیل بارشِ الطافِ رب شود
تا یک قلم به وصفِ رُخَت منتخب شود

وقتی که شعر درپیِ اوصافِ حُسنِ توست
باید تمامِ قافیه هایش ادب شود!

دخیل

ای چهره‌ی منور تو رهنمای خلق
ای نوکری خانه‌ی تو ادعای خلق

اصلاً شبیه نیست به ما آفرینشت
ای نور ذات اقدس تو ماورای خلق

دکمه بازگشت به بالا