وقتی که نیستی تو بهارم بهار نیست
وقتی که نیستی تو به دلها قرار نیست
این روزهای تلخ که بی تو به شب رسند
آهسته مردن است دگر انتظار نیست
وقتی که نیستی تو بهارم بهار نیست
وقتی که نیستی تو به دلها قرار نیست
این روزهای تلخ که بی تو به شب رسند
آهسته مردن است دگر انتظار نیست
از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما
یوم العزا شده همه ایام سال ما
عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم
پروانه شو , بسوز , رسی تا به حال ما
ما آه سرد از دل مضطر کشیده ایم
بار فراق با مژه ی تر کشیده ایم
همساز روزگار به عشق تو بوده ایم
از دوری تو رنج مکرر کشیده ایم
از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما
یوم العزا شده همه ایام سال ما
عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم
پروانه شو , بسوز , رسی تا به حال ما
دستم چرا به گوشه ی دامان نمیرسد؟!
پایم چرا به خیمه ی جانان نمیرسد؟!
در طول عمر, درد زیادی چشیده ام
دردی به تلخی غم هجران نمی رسد
در کلّ جهان شما, نه همتا داری
در قلب تمام عاشقان, جا داری
از فرط گناهم, شده چشمت خونبار
غصّه به دلت, مثال دنیا داری
از جمعه های بی تو چه دلگیر می شوم
جان خودم ز جان خودم سیر می شوم
با هر نفس که میکشم اقرار می کنم
از این نبودنت به خدا پیر می شوم
ایبُردن نامت شفا,آقای خوبم
یادتبه درد ما دوا,آقای خوبم
هرگزنخواهم زد دری را گر بمیرم
جز درگهلطف شما,آقای خوبم
غرق غمم و قرار جانم مهدیست
دل خسته ام و تاب و توانم مهدیست
هر جمعه رسد به چشم گریان گویم
من بنده و صاحب الزمانم مهدیست
دیده ای نیست برای تو نبارد آقا
عاشقی نیست به تو دل نسپارد آقا
جمعه ها آمد و رفتند, ندیدم رویت
دل خسته ز غمت تاب ندارد آقا
محمدمهدی عبدالهی
تو غصه خوردی ما که غمخواری نکردیم
تو ناله کردی هیچ دلداری نکردیم
یک شب اسیر رنج بی خوابی نبودیم
از دوری تو گریه و زاری نکردیم
از خواب چون به یاد تو بیدار می شوم
با ناله ی دعای فرج یار می شوم
هر چهره ای که در دو جهان دلبری کند
تنها اسیر روی تو دلدار می شوم