شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

اعتبار

وقتی که نیستی تو بهارم بهار نیست 

وقتی که نیستی تو به دلها قرار نیست 

این روزهای تلخ که بی تو به شب رسند 

آهسته مردن است دگر انتظار نیست 

وقت زیارت

از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما

 

یوم العزا شده همه ایام سال ما

 

عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم

 

پروانه شو , بسوز , رسی تا به حال ما

 

تسلی

 

ما آه سرد از دل مضطر کشیده ایم

 

بار فراق با مژه ی تر کشیده ایم

 

همساز روزگار به عشق تو بوده ایم

 

از دوری تو رنج مکرر کشیده ایم

 

وقت زیارت

 

از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما

 

یوم العزا شده همه ایام سال ما

 

عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم

 

پروانه شو , بسوز , رسی تا به حال ما

 

هجران تلخ

 

دستم چرا به گوشه ی دامان نمیرسد؟!

پایم چرا به خیمه ی جانان نمیرسد؟!

 

در طول عمر, درد زیادی چشیده ام

دردی به تلخی غم هجران نمی رسد

 

در گوشه سرداب

 

در کلّ جهان شما, نه همتا داری

در قلب تمام عاشقان, جا داری

از فرط گناهم, شده چشمت خونبار

غصّه به دلت, مثال دنیا داری

روزهای بی تو

از جمعه های بی تو چه دلگیر می شوم

جان خودم ز جان خودم سیر می شوم

با هر نفس که میکشم اقرار می کنم

از این نبودنت به خدا پیر می شوم

آقای خوبم

 

ایبُردن نامت شفا,آقای خوبم

یادتبه درد ما دوا,آقای خوبم

هرگزنخواهم زد دری را گر بمیرم

جز درگهلطف شما,آقای خوبم

جمعه ی وصال

 

غرق غمم و قرار جانم مهدیست

دل خسته ام و تاب  و توانم مهدیست

هر جمعه رسد به چشم گریان گویم

من بنده و صاحب الزمانم مهدیست

جمعه ها آمد و رفتند

دیده ای نیست برای تو نبارد آقا

عاشقی نیست به تو دل نسپارد آقا

جمعه ها آمد و رفتند, ندیدم رویت

دل خسته ز غمت تاب ندارد آقا

محمدمهدی عبدالهی

 

بعد از مهمانی…

 

تو غصه خوردی ما که غمخواری نکردیم

تو ناله کردی هیچ دلداری نکردیم

یک شب اسیر رنج بی خوابی نبودیم

از دوری تو گریه و زاری نکردیم

ایهاالعزیز

 

از خواب چون به یاد تو بیدار می شوم

با ناله ی دعای فرج یار می شوم

هر چهره ای که در دو جهان دلبری کند

تنها اسیر روی تو دلدار می شوم

دکمه بازگشت به بالا