شعر مدح و مناجات

دل شیدا

دلی دارم گرفتارِ حسین است
گدای کوچه بازارِ حسین است

دلم دردِ هزاران شعله ی آه!
لبم زخمیِ گفتارِ حسین است

حبیبی یا مهدی

دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم
آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم

سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما
از گناهان زیادم بخدا خسته شدم

چای روضه

هرچه من کمتر ادای حق دلبر میکنم
بیشتر با مهربانی های او سر میکنم

اشک من مثل نماز پنج گانه میشود!
که در آن از معصیت خود را مطهر میکنم

هوای وصال

در هوای وصال دربه درم
شاهدم گریه زاریِ سحرم

جگرت خون شده ز غفلت من
من‌ هم از غصه ی تو خون جگرم

گدای اهل بیت

من گدای اهل‌بیتم, شاه می‌خواهم چه‌کار
مات روی اهل‌بیتم, ماه می‌خواهم چه‌کار

ای که داری ادّعای کشف و عرفان! دور شو!
در مسیر اهل‌بیتم, راه می‌خواهم چه کار

پناه عالم

ای مسیح خانه طه حسین
یابن حیدر یابن زهرا یا حسین

دست من کوتاه مانده از ضریح
تو بگیر این‌دستهایم را حسین

ستون دین

من حسینی هستم و روضه ستون دین من
نوکری نوکرانت در جهان آیین من
تا غمت بر دل نشسته عیش می خواهم چه کار؟
شادی هر دو جهان دار دل غمگین من

امام عصر عج

دستِ خالی زِ من و تارِ عبایش با تو
مُژه‌ای از من و خاکِ کفِ پایش با تو

زحمتِ روضه‌ی‌مان هم که فقط با زهراست
قندش از مادرِ تو مزه‌یِ چایش با تو

جنت

از کران تا بی کران حرفی به جز کوی تو نیست
تشنهٔ چشم تو را راهی به جز روی تو نیست

پیش رویت شوق جنت را که معنا میکند؟
برکسی که جَنتش جز طاقِ ابروی تو نیست

متی ترانا و نراک

در عاشقی, تحمّلِ هجران به من رسید
سرگشتگی به کوه و بیابان به من رسید

کشتیِ دل, به نیل و فراتم به گِل نشست
از دوری ات, دو دیده ی گریان به من رسید

احسن الاحوال

معصیت ریخت به هم احسن الاحوالم را
میشود با نِگَهت خوب کنی حالم را

با وجودی که گناهم شده بی اندازه
نکشیدی به رخم زشتی اعمالم را

عشق تو

عشق تو هست , جنت اعلا نخواستیم
فردوس مال توست , ولی ما نخواستیم

«خود شاهدی به نام تو دُکان نساختیم»
ما با توییم , از تو که دنیا نخواستیم

دکمه بازگشت به بالا