انیس هر نفسم آه انتظار تو نیست
بمیرد این دل غافل که بیقرار تو نیست
خزان بی تو به خود بسکه عادتم داده
نگاه منفعلم در پی بهار تو نیست
انیس هر نفسم آه انتظار تو نیست
بمیرد این دل غافل که بیقرار تو نیست
خزان بی تو به خود بسکه عادتم داده
نگاه منفعلم در پی بهار تو نیست
پرچمت سایه روی سر این نوکرهاست
بال جبریل امین شهپر این نوکرهاست
گر برادر شده ام باهمه سینه زنان
چون که زهراهمه جا مادر این نوکرهاست
قطره می آید در این خانه دریا میرود
کور مادرزاد می آید مسیحا میرود
ابتدا معراج هم پشت در این خانه بود
هر که بالا میرود بی شک از اینجا میرود
اگر که عمر زیادم دهد خدای حسین
هزارسال بسوزم فقط برای حسین
حسینی ام!به دوعالم چکار دارم من!
گذشته ام ز دوعالم به اتکای حسین
عشقِ تو در دو جهان غرق امیدم میکند
چشمت از دیگر-طبیبان ناامیدم میکند
کنج هیئت, زیر پرچم, وعدۂ دیدارِ ماست
مادرت می آید و غرقِ امیدم میکند
مثل گدا هر شب از این در فیض بردیم
در خدمت آل پیمبر فیض بردیم
نَقل فضیلتهای مولا مَستمان کرد
بیش از همه از ذکر حیدر فیض بردیم
دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا
خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا
منو زیر چتر مهربونیات پناه بده
یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده
میسپارم دل به دستت ای «امانتدارْ دست»
باز, آئینه ! بکِش بر این همه زَنگار, دست
آه اگر میخواهی از نابودیِ من بشنوی
پا بکش از خانهی دل؛ از سرم بردار, دست
این زخمِ روضه یِ تو که سر باز می کند
از کارمان گِـرِه چـقَـدَر باز می کند
یاأیُّـهاَالعـزیز تصَـدَّق علیَ الفقـیر
سردارِ دین نظَر سوی سرباز می کند
معصیت کار هستم و حجب و حیایم کم شده
غرقِ در دنیا شدم حالِ دعایم کم شده
چشم من از بس به دنبال هوس رفته ببین
در میان روضه آقا گریه هایم کم شده
تا نگاهی به ما کند زهرا
مستمند عطاش میمانیم
سائلش بوده ایم از ازل و
نوکربچه هاش می مانیم
راهی برای رفع ِ خشم و غضب نسازد
آنکه برای عشقت خود را ادب نسازد
دنبال یارِ نابی! آنکه اگر رطب را-
خورده ست…دیگران را منع رطب نسازد