شعر مدح و مناجات

امیدوار

انیس هر نفسم آه انتظار تو نیست
بمیرد این دل غافل که بیقرار تو نیست

خزان بی تو به خود بسکه عادتم داده
نگاه منفعلم در پی بهار تو نیست

یاحسین

پرچمت سایه روی سر این نوکرهاست
بال جبریل امین شهپر این نوکرهاست
گر برادر شده ام باهمه سینه زنان
چون که زهراهمه جا مادر این نوکرهاست

گریه کن

قطره می آید در این خانه دریا میرود
کور مادرزاد می آید مسیحا میرود

ابتدا معراج هم پشت در این خانه بود
هر که بالا میرود بی شک از اینجا میرود

فقط برای حسین

اگر که عمر زیادم دهد خدای حسین
هزارسال بسوزم فقط برای حسین

حسینی ام!به دوعالم چکار دارم من!
گذشته ام ز دوعالم به اتکای حسین

عشقِ تو

عشقِ تو در دو جهان غرق امیدم میکند
چشمت از دیگر-طبیبان ناامیدم میکند

کنج هیئت, زیر پرچم, وعدۂ دیدارِ ماست
مادرت می آید و غرقِ امیدم میکند

شبهای جمعه

مثل گدا هر شب از این در فیض بردیم
در خدمت آل پیمبر فیض بردیم

نَقل فضیلتهای مولا مَستمان کرد
بیش از همه از ذکر حیدر فیض بردیم

عشق این نوکریا

دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا
خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا
منو زیر چتر مهربونیات پناه بده
یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده

دست‌هایت

می‌سپارم دل به دستت ای «امانت‌دارْ دست»
باز, آئینه ! بکِش بر این همه زَنگار, دست

آه اگر می‌خواهی از نابودیِ من بشنوی
پا بکش از خانه‌ی دل؛ از سرم بردار, دست

آسمانِ عشق

این زخمِ روضه یِ تو که سر باز می کند
از کارمان گِـرِه چـقَـدَر باز می کند

یاأیُّـهاَالعـزیز تصَـدَّق علیَ الفقـیر
سردارِ دین نظَر سوی سرباز می کند

آقای من

معصیت کار هستم و حجب و حیایم کم شده
غرقِ در دنیا شدم حالِ دعایم کم شده

چشم من از بس به دنبال هوس رفته ببین
در میان روضه آقا گریه هایم کم شده

ام الارباب

تا نگاهی به ما کند زهرا
مستمند عطاش میمانیم
سائلش بوده ایم از ازل و
نوکربچه هاش می مانیم

خسران زده

راهی برای رفع ِ خشم و غضب نسازد
آنکه برای عشقت خود را ادب نسازد

دنبال یارِ نابی! آنکه اگر رطب را-
خورده ست…دیگران را منع رطب نسازد

دکمه بازگشت به بالا