شعر مدح و مناجات

یاحق و یاهادی

دست هر آشفته ای پیش شما رو میشود
عطر پاک جامعه از سامرا بو میشود

در مرام اولیا یک ذره هم تبعیض نیست
شیر هم در محضرت مانند آهو میشود

برکت سال نو

سین مثل “سحر” و “سردی عفوی نایاب”
سین “سجاده ی زوار” میانِ “سرداب”
سین “سائل” شدن حاتم و لطف ارباب
“سامرا”, “سینه زدن” تحت شعاع مهتاب

شعر مدح امام هادی

باید چه گفت مدحت شاهی عظیم را؟
کو شعر تر که وصف کند این حریم را؟

کو یک گره که باز نگردد به دست او؟
کو حاجتی که خسته کند این کریم را؟!

مدح امیرالمومنین ع

مستیِ من امشب شده چندین برابر
چون روی لب دارم مداوم نام حیدر

جایی بنا باشد اگر شعری بخوانیم
مدح امیرالمومنین باشد چه بهتر

نگاه تو

 

رفیق گمشده ات را بخواه برگردد
امید دارد از این کوره راه برگردد

نگاه توست که من را به راه آوردست
خدا نکرده اگر آن نگاه برگردد….

آقا نگاهی

این آخرین روز است از سالی که دارم
شرمندگی مانده‌ از احوالی که دارم

حال مرا تغییر ده یا احسن‌الحال
آشفته هستم با همین حالی که دارم

عصر جمعه

 

از سوز عشق دیده ی گریان گرفته ایم
مثل هوای سرد زمستان,گرفته ایم

آتش دوای درد دل داغدار ماست
از دست شعله نُسخه ی درمان گرفته ایم

هوالحق

 

رود از راز و نیاز تو حکایت می‌کرد
نور را عمق نگاه تو هدایت می‌کرد

ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین می‌چرخید
صورت ماهِ تو را داشت زیارت می‌کرد

یکسالِ دیگر

شد عشق تو دارٱلشفا یکسالِ دیگر
نام تو شد مشکل گشا یکسالِ دیگر

حاجتروایم کردی و شرمنده ات شد
این رو سیاهِ بی وفا یکسالِ دیگر

فقه و حدیث

بگو به نور که ماه تمام آمده است
که صبح آمد و پایان شام آمده است
برای شیعه دوباره امام آمده است
خدای فقه و حدیث و کلام آمده است

قبل از الست


هرکس که در معامله با دوست غم خرید
حتی اگر زیاد خریده ست , کم خرید

قبل از الست بود که ما گریه کن شدیم
ما را برای روضه ی خود در عدم خرید

بی بی جان

 

از این که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است

برای شیرزن عصر خود شدن کافی ست
همین که خون علی در رگش سرازیر است

دکمه بازگشت به بالا