شعر مدح و مناجات

بعد عمری نوکر

بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را

کار را ول کرده ام چسبیده ام دلدار را

من غلامی میکنم او خوب شاهی می کند

حق نگیرد از من این ارباب و این دربار را

بپذیرید عرض تسلیتِ

بپذیرید عرض تسلیتِ
سینه ها, دست ها, بدن ها را
بپذیرید سرسلامتی ِ
روضه خوان ها و سینه زن ها را

جانم حسین

گرفتار و زار و ذلیلم حسین

دخیلم دخیلم دخیلم حسین

زمین خورده تو به افلاک رفت

که بالاتر از جبراییلم حسین

گویا به سر رسیده

ما بعد از آنکه بر غم تو مبتلا شدیم

بــا راه بنده گـی خـدا آشــنا شدیم

هرکس وسیله داشت برای هدایتش

ما با نســیم روضـهء تو با خــدا شدیم

یا ایهاالحسین

یا ایهاالحسین و یا ایهاالشهید

با عشق تو ندیده خدایت مرا خرید

هر سائلی که دست به دامان تو شود

هرگز نمی رود ز سرای تو نا امید

منصب نوکری

سمت نوکریش را که به هرکس ندهند

پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهند

پخته ی عشق بشو تا که به اوجت ببرند

که در این میکده پیمانه به نارس ندهند

شمیم تربتتان

شمیم تربتتان برده از سرم  هوشم

به شوق وصل حرم مثل چشمه می جوشم

حریم وصحن وسرای تو آنقدر زیباست

که باغ و روضه ی رضوان شده فراموشم

پیر اباعبدالله

بنویسید شدم پیر اباعبدالله

نوکری پیر, به تعبیر اباعبدالله

بنویسید که از کودکی ام تا حالا

بوده ام پای به زنجیر اباعبدالله

علتِ اشک

عده ای بی خبر از علتِ اشک

بـا مـن از  کار خـدا می گـویند

ظاهرا چاره ی این حال مرا

در تسـلای دلـم می جویند

ابری ام

ابری ام, بارانی ام, حال و هوایم خوب نیست

چشم سر, خیس است امّا چشم دل, مرطوب نیست

آفت عصیان به جان نخل دل افتاده است

علتش این است اگر محصول ها مرغوب نیست

دوباره ناز کنم

نیاز کن که به رویت دوباره ناز کنم

و یا تو ناز نما تا که من نیاز کنم

ز عرش نیزه به فرش کجاوه پا بگذار

که زیر مقدم تو هر دو دیده باز کنم

میکشد برون

وقتی که از زبان کهن میکشد برون

از فعل و فاعِلُن فَعَلَن میکشد برون

با لطف اوست شاعرش از بین واژه ها

مرثیه ای به وزن محن میکشد برون

دکمه بازگشت به بالا