شعر مدح و مناجات

غم فراق

آخر بگو چه چاره کنم با غم فراق

آهى ز حسرت است فقط همدم فراق

با گریه کردن این دلم آرام مى شود

یعنى که اشک بود فقط مرحم فراق

روضه ی ارباب

هیئت – دوباره روضه ی ارباب پاگرفت

باران رحمت دلم از ابتدا گرفت

دست نیاز, زمزمۀ کربلا گرفت

اینجا اگرچه سوخت دل من, شفا گرفت

ای سایه ات

ای کشتی فتاده به دریای غم حسین

ای سایه ات همیشه به روی سرم حسین

دائم مسیح می کند از هر دمم ظهور

وقتی میان روضه نفس می زنم حسین

ماه محرم است

جانم اسیر باده ماه محرم است

دل آشنا به جاده ماه محرم است

“باز این چه شورش است که در خلق عالم است”…

یک گوشه از اراده ماه محرم است

سر زده اقا

سر زده اقا سر زدی دوباره
چرا سراغم اومدی دوباره

غلام با  تکبرم حسین جان
به درد تو نمیخورم حسین جان

امّ العجائبی

امّ المصائبی , نه , تو  امّ العجائبی

الحق که تو ملیکه ی مشرق , وَ مغربی

محشر به دست پاک حسین است دست تو

چون بر گناه کل خلایق تو حاجبی

غزل هم درست شد

شاعر که گریه کردغزل هم درست شد

چیزی شبیه خیمه وپرچم درست شد

اشکی چکید بر تن ماه از دو چشم عشق

زهرا گریست , ماهمحرم درست شد

آسمان نوشت علی

تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی
آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی

کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی
این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی

شاهکار عجیبی

همانکه خلق نموده تو را برای خودش

غزل سروده بدین وصف در رسای خودش

 چه شاهکار عجیبی, چه آفریده مگر

که بوسه می زند او خود به دستهایخودش

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

ز مقام یا صنم پر می کشد تا یاصمد

بت پرستی که ز بوی عشق می گیردمدد

مسلم و کافر ندارد نام مولایم علی

مثل اکسیری نهفته در دل هر خوب وبد

حلقه به گوشِ

تاج سرت را جبرئیل آورد و خم شد

فرصت برای انتخابت مغتنم شد


ای پادشاه مهربان کشور عشق

با تو عدالت آمد و ثابت قدم شد

درّ نجف

اوزان غزل که مست مستم کرده

یک شاعر خوب و چیره دستم کرده

گویم همه جا خدا پرستم اما

ایوان نجف علی پرستم کرده 

دکمه بازگشت به بالا