شعر مدح و مناجات

گوشه چشمی اگر


گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد

دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد

اگر از شانه ی من بار گنه بردارید

پای این بنده هم از عرش فراتر برسد

از سر هم نفسی

از سر هم نفسی با دو نفس آلوده

گشتم آغشته ی عصیان و سپس آلوده

مرغ باغ ملکوتم که به مرداب گناه

پر و بالم شده چون بال مگس آلوده

غرق معاصی هستم و دیدن ندارم

جز آه حرفی در خور گفتن ندارم

جز آه حرفی هست اما من ندارم

چون طفل بازیگوش, عصیانگر, گرسنه

راهی به خانه غیر برگشتن ندارم

فقط حیدر امیر المومنین است

علی  مصداق  قرآن  مبین  است

علی یعسوب دین حبل المتین است

پیمبر خاتم و حیدر نگین است

علی  استاد  جبریل  امین   است

یک روز به تأخیر بینداز سفر را

ای کاش بگیرند از امروز سحر را

ای اهلِ حرم سیر ببینید پدر را

شمشیر پُر از زهر گرفته ز طبیبان

بر نسخه ی تو فرصت اما و اگر را

ذکر لبانم مددی یا حیدر

شیرجنگاور بنت اسدی یا حیدر

مظهر روی خدای صمدی یا حیدر

همه ی عرش خدا را بلدی یا حیدر

همه جا ذکر لبانم مددی یا حیدر

پیش چشم خدا

شب شد و در محیط تاریکی

با زبان دعا سخن گفتم

سر به زیر و شکسته و تنها

پیش چشم خدا سخن گفتم

دفتر عاشقی

من را سر راه او گدا بنویسید

مدیون عطای مرتضی بنویسید

من وصله ی ناجور و سیاهی هستم

من را ز علی کمی جدا بنویسید

عشق حیدر …

نمک سفره ی ارباب غذای دل ماست

عشق حیدر بخداوند بهای دل ماست

اگر این حب علی هست خطا ای عالم

خود الله گرفتار خطای دل ماست

جـواز نوکریم

دیوانه ی تو هــر که شد عاقل نمی شود

یک لحظه هم ز عشق تو غافل نمی شود

مـــولا جـواز نوکریم چــون به دســت تو

امضاء و مهر خورده که باطل نمی شود

مناجات

باز اومدم خدای من

رفیق و آشنای من

مثل همیشه مهربون

بگذر از این خطای من

 

نشسته ام که کمیل نگاه تو باشم

اگر نگاه کنی پیش پای چشمانت

یتیم پُر شده در کوفه های چشمانت

مگر چه دیده ای از شهر کوفه ی من که

گرفته باز دوباره هوای چشمانت 

دکمه بازگشت به بالا