آن خالقی که بر تن بی روحجان دهد
مهر تو رایگان به دل خاکیاندهد
شخص کریم, جودِ بلاشرط میکند
آری خدا هر آنچه دهد رایگاندهد
آن خالقی که بر تن بی روحجان دهد
مهر تو رایگان به دل خاکیاندهد
شخص کریم, جودِ بلاشرط میکند
آری خدا هر آنچه دهد رایگاندهد
آقا غلط کردم , نفهمیدم , ببخشید
اینبار هم عبد گنهکارت نفهمید
یک شب درون خواب دیدم ایهاالعشق
پرچم سیاه هیئت تو می درخشید
شکر خدا لطف خدایت رو به ما کرد
ما را در این دنیا به عشقت آشنا کرد
از پیش پرچم می گذشتم ای حسین جان
الحق که آقا مادرت ما را صدا کرد
پدر و مادر و جانم به فدای اسلام
با غمت دور شدم از بدی و از اوهام
چه شود بال دهی تا به حرم پر گیرم
و بخوانند مرا مرغ مهاجر بر بام
دل من باز هوای دل هیئت دارد
باز هم این دل بی حوصله فرصت دارد
چه کسی گفته گدا را به شهان کار مباد
من و هم صحبتی شاه , حقیقت دارد
نام ما را ننویسید, بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط
آمدم در بزنم, در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط
عمه افطار به خرما میکرد
رطب حاصل بین الحرمین
جرعه ای آب…به گریه میگفت
به فدای لب عطشان حسین…!.
در فراق غم تو این غم بسیار , کم است
ندبه کم نیست ولی طالب دیدار کم است
رمضان آمده و یاد خدا افتادیم
شکر یک ماهه بر این خالق ستار کم است
من که از قافلۀ پیر مغان جا ماندم
تک و تنها شدم, از همسفران جا ماندم
لطف تو گر چه مرا لحظه ای تنها نگذاشت
با گنه انس گرفتم و همان جا ماندم
خوب است هر عاشق قرنی داشته باشد
در دست عقیق یمنی داشته باشد
گر میل به قربان شدنی داشته باشد
بد نیست که معشوق «لن» ی داشته باشد
بالاترین محله ی پرواز جاش بود
خورشید از اهالی صبح نگاش بود
خال لبش که ارثیه ی آفتابهاست
یک آسمان ستاره ی قطبی فداش بود